پارت ۱۶

♧همچنین .ذوق

رفتم نشستم پیش آپا داشتن حرف میزدن اصلا نفهمیدم از حرفاشون چی میگن فقط نگاه میکردم
_ات لیا برین باهم حرف بزنین نشستین اینجا پیله کردین

حرصی بلند شدم بزور خودم کنترل کردم
♧بیا بریم به اخلاق گند برادرم دقت نکن
_درست حرف بزن
♧اگه نزنم
_اوما میبینی چه زبونی در آورده واسه من
÷شما دو دقیقه نمیتونین عین آدم باهم حرف بزنین لیا با برادر بزرگترت درست صحبت کن
♧ایششششششش اوما تو فقط به اون اهمیت میدی پسره ی مامانی لوس
_لیااااا کاری نکن پاشم همینجا بکشمت
÷گگگگگگک
☆جونگ کوک اینقدر دخترمو اذیت نکن
_بابا اینقدر لوسش نکن
♧اوپا می خواستم یچیزی بهت بگم قول میدی دعوام نکنی
_باز چه گندی زدی بگو ببینم
♧خب من من من دوست پسر دارم
_چییییییی .داد خیلی خیلی بلند
♧من عاشقشم
_خدایا کمککککک منو از دست این نجات بده دختر تو این سن
♧نوزده سالمه
_بیخود برادرتم میگم کات میکنی همین امروز
♧اوپا
_کوفت اوپا مرزاوپا درد اوپا زهرمار اوپا گوشیتو بده
♧اوپ..
_بده .عربده
÷پسرم آروم باش خیلی خب پسر خوبیه به خواهرت وقت بده عاشق شده توهم باید یکیو پیدا کنی ازدواج کنی این دختر باید مادر داشته باشه

+توی ذهنش .چی میخوان واسم مادر بیارن نه نه امکان نداره .سریع رفت توی اتاقش

چند روز شده میخوان واسه مامانم جایگزین بیارن پدر قبول کردم چون پدر واقعیم بد بود ولی مامانم چی اون بهترین مادر دنیا بود

£کوک ات کجاست
_ رفت بالا بیا خواهرتو تحویل بگیر
£چی شده
_دوست پسر داره
£چیییی واقعا خیلی خوبه
_یعنی چیی
£کوک باید یکیو پیدا کنه باهاش ازدواج کنه عادیه اون دختره به ما نگاه نکن
_خدااااا

£اینارو ولش پاشین بریم غذا بخوریم مردم از گرسنگی
÷قربونت بشم پسرم
£مامان فدات شم من
_آجوما ات رو.............




لایک و کامنت یادتون نره عشقام 🤍⛓️💜💜💜